تجربة ثبت تعزیه در ایران درگفت وگو با دکتر پیتر چلکووسکی
شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)
شما چگونه به تعزیة علاقهمند شدید؟
من در سال 1960م. حدوداً پنجاه سال قبل برای تحصیل در زمینة فرهنگ و ادبیات ایرانی به ایران آمدم. در همان سفر به تعزیه علاقهمند شدم. قبل از اینکه به ایران بیایم در لندن/انگلستان و کراکوف/لهستان تحصیل کرده بودم. در لهستان در دانشگاه جگلونیان (Jagellonian) مطالعات خاورمیانه و در آکادمی هنرهای نمایشی (Dramatic Arts Academy) هنرهای نمایشی میخواندم. علاقهام به هنرهای نمایشی طبیعتاً هنگامی که در ایران بودم، مرا به هنرهای نمایشی کشاند. اولین تعزیهای که دیدم در روستایی کوچک نزدیک لولمان در استان گیلان بود(2). اولین تجربة تماشای تعزیه، برای من وابسته به تجربهای بود که در سال 1945م. مدت کوتاهی بعد از جنگ جهانی دوم داشتم. آن زمان دوازده ساله بودم و مادرم مرا به تئاتری عالی در شهر کراکوف برده بود. آن تئاتر مجلل ساختار قرن نوزدهمی داشت و شامل چهار داستان بود. روبروی صحنة تئاتر سه پرده قرار داشت. پرده اول آتش را نشان میداد، دومی نقاشیهایی با مضامین تمثیلی از یونان باستان بر روی خود داشت و سومی پردة اصلی بود. وقتی پردهها بالا رفتند و تئاتر تاریک شد و صحنة روشن گشت، من تقریباً از هیجان غش کردم. لازم به ذکر است که در دوران جنگ جهانی دوم آلمانهای نازی همة نهادهای فرهنگی لهستان از جمله تئاترها را تعطیل کرده بودند. هنگامی که اولین بار تعزیه را در گیلان دیدم، همان احساسی که ذکر کردم را داشتم. از آن پس تلاش کردم تا دربارة تعزیه بیشتر بدانم. در دوران تحصیلم در لندن در دانشگاه مطالعات شرقی و آفریقایی (سواز) خود را با اسلام شیعی و مناسک و باورهای عامة شیعیان آشنا نمودم. هنگامی که تعزیه را شناختم، این دانش نظری به واقعیت پیوست.
من شانس این را داشتم تا با یک خانوادة تعزیهخوان آشنا شوم که نام فامیلشان سالاری بود. هر یک از اعضای این خانواده در اجرای تعزیه نقشی را بر عهده داشت. آنها تعزیهخوان حرفهای بودند، اما تعزیهخوانی ممر معیشت آنها نبود. زمانی که من با آنها ارتباط داشتم، اجرای تعزیه در شهرهای بزرگ و حتی کوچک مجاز نبود. من در کنار تحقیقاتم، به عنوان یک داوطلب در یک سازمان خیریة آمریکایی به نام (CARE) نیز فعالیت میکردم. ما برنامهای برای ارائة وعدههای غذایی به مدارس سراسر ایران داشتیم که هدفش اهدای تکهای نان و یک فنجان شیر به هر کودک و هر روز در ساعتی خاص بود. از آنجا که میباید با این سازمان در ایران سفر میکردم، شهرهای کوچک و روستاهای زیادی را در ایران دیدم. هر جا که میرفتم سراغ تعزیه و آیینهای محرم را میگرفتم.
در نیمة قرن نوزدهم یک دیپلمات و دانشمند لهستانی به نام الکساندر خودزکو (Alexander Chodzko) عاشق تعزیه شد، کلسسیونی از تعزیهنامهها فراهم آورد و آن را به موزة ملی (Bibliotheque Nationale) پاریس هدیه کرد. بنابر این من دومین لهستانی بودم که عاشق تعزیة (نمایش مصائب شیعی) شدم.
چه چیز در تعزیه برای شما جالب بود؟
تئاتر اروپایی تا قرن نوزدهم میلادی نوعی بیفاصلگی بین بازیگران و بینندگان داشت. بعد از آن صحنه و بینندگان به تدریج از هم فاصله گرفتند. تعزیه به عنوان نمایشی که به صورت مدور اجرا میشود، هنوز آن بیفاصلگی و رابطة نزدیک میان بازیگران و بینندگان را در خود حفظ کرده است. تعزیه از آنجا که بخشی از مراسم محرم است، هم بینندگان و هم بازیگران در این مراسم شیعی شرکت میکنند. بزرگان تئاتر در نیمة دوم قرن بیستم و ابتدای قرن بیست و یکم، برای مثال پیتر بروک (Peter Brook)، یرژی گروتوفسکی (Jerzy Grotowski) و تدئوز کانتور (Tadeusz Kantor) مجذوب تعزیه شدهاند.
شنیدهایم شما خود شخصاً در تعزیه نیز ایفای نقش کردهاید، ماجرا از چه قرار بوده است؟
از آنجاکه در برخی تعزیهها از جملة تعزیة امام حسین (ع) و تعزیه بازار شام، یک سفیر مسیحی نیز به ایفای نقش میپردازد، از من دعوت شد تا این نقش را بر عهده بگیرم. از آنجا که این سفیر مسیحی طرفدار امام حسین (ع) و موافقخوان است، اشعاری نیز در این تعزیه قرائت میکند. اما چون نمیتوانستم اشعار را بخوانم، از عهدة این نقش برنمیآمدم. بنابر این در نقش همکار و دستیار سفیر مسیحی که وظیفة قرائت شعری را نداشت، به ایفای نقش در تعزیه پرداختم.
پژوهش دربارة تعزیه در این سالها چه تغییراتی کرده است؟
کتابهایی دربارة تعزیه به زبانهای انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی و ایتالیایی وجود دارد. بیشتر اطلاعات این کتابها از سیاحان و دیپلماتهای اروپایی کسب شده و از اواخر صفویه تا دوران جنگ جهانی دوم را شامل میشود. این سیاحان و دیپلماتها مجذوب تعزیه و محرم شده بودند. این افراد خارجی که فارسی میدانستند با ترجمة تعزیهنامهها به زبانهای دیگر، سهم مهمی در شناخت ما از تعزیه دارند. تفاوت میان آن سیاحان و پژوهشگران تعزیة کنونی، آن است که بینندگان اروپایی تعزیه در دوران قدیم، بینندگان گاه به گاه بودند، در حالی که پژوهشگران امروزی متخصصان حرفهای تئاتر هستند.
شما از سالها قبل تعزیه را «نمایش کامل» (Total Drama) نامیدهاید، چرا بر این اصطلاح اصرار دارید؟
من تعزیه را «نماش کامل» مینامم؛ زیرا تعزیه تنها یک واقعة تئاتری نیست. تعزیه بخشی از آداب زندگی دینی یک مسلمان شیعی است. این اجرا سیصد و شصت و پنج روز سال همراه آنان است.
آیا تعزیة ایرانی میتواند جهانی شود؟
به یاد دارم که در سال 1986. در کالج ترینیتی (Trinity College) در هارتفورد ایالت کانکتیکات آمریکا، ما اولین صحنة تعزیه را دائر کردیم. در نظر داشته باشید از آنجا که قصد اجرای این تعزیه برای غیرمسلمانان را داشتیم، یکی از گوشههای تعزیه و نه مجلس اصلی (که مستلزم شناخت داشتن نسبت به اسلام شیعی است) را برای اجرا انتخاب کردیم. این گوشه، درویش بیابانی نام داشت که بر مبنای شعری از جلالالدین رومی شکل گرفته بود. در عین حال در سال 2002م. تعزیه به صورت موفقی در مرکز هنرهای دراماتیک آمریکا که در مرکز لینکلن در شهر نیویورک قرار دارد، اجرا شد. آن نمایش، موفقیتی بزرگ بود. بنابراین من نمیدانم که تعزیه میتواند جهانی شود یا نه، اما یقیناً میتوان آن را در کشورهای مختلفی در سراسر جهان به نمایش درآورد. تعزیه هماکنون به خوبی در فرانسه و ایتالیا شناخته شده است.
دربارة آیندة تعزیه در ایران چه فکر میکنید؟
برای من دشوار است که دربارة آینده تعزیه در ایران چیزی بگویم زیرا [در سالهای اخیر] به ندرت به ایران دعوت شدهام و وقتی به آنجا میروم، تنها برای یک هفته تا ده روز آنجا اقامت دارم. برای پاسخ به این سؤال باید مدت بیشتری در ایران بود.
منبع: همشهری سرزمین من، دوره جدید، شماره 8، محرم 1390، 92-99 ص.
1. پیربست لولمان، روستایی است از توابع بخش کوچصفهان شهرستان رشت
نظرات شما عزیزان: