خواستگاري “احسان عليخاني” در “ماه عسل”
احسان عليخاني” عليخاني در برنامه ماه عسل مراسم خواستگاري به پا كرد.
شب گذشته در پانزدهمين روز از ماه مبارك رمضان، برنامه “ماه عسل” با اجرا و تهيه كنندگي “احسان عليخاني” پنجر ه ي خود را در آستانه افطار به روي مخاطبان هميشگي خود گشود.
“عليخاني” در ابتدا گفت:سلام ،ميلاد امام حسن مجتبي (ع)مبارك باشه ،اميدوارم كه روز خوب و حال خوبي داشته باشيم.
سپس تيتراژ آغازين برنامه با صداي “فرزاد فرزين” در فضاي “ماه عسل” طنين انداز شد.
“عليخاني” پس از پخش تيتراژ ادامه داد:تبريك مي گويم اين ميلاد با سعادت را به همه ي كساني كه از همين ثانيه ها افتخار داريم كه ما را تماشا مي كنند.
“عليخاني “اين مطلب را متذكر شد: قصه ي آدم هاي زيادي را به ما معرفي كردند، اما بايد بدانيد و آگاه باشيد كه بضاعت ما اندك است و از اين لحظه به بعد براي ما عذاب مي شود مگر ما زورمان چقدر است؟ ما را خيلي دست بالا تصور مي كنيد برخي درخواستهاي شما اندازه ما نيست و فقط دل مارا خراش مي اندازد پس اندازه ما را هم درك كنيد.
حال به سراغ مهمانان امروز برنامه برويم كه من براي قسمت دوم خيلي دل دل مي كنم كه يه اتفاقي بيافتد.
در ابتدا” حامد رزاقي “به همراه همسرش مهمان امروز “ماه عسل “بودند.
اين دو زوج كوهنورد بدليل علاقه به كوهنوردي مراسم عروسي خود را در كوه برگزار كرده بودند.
“عليخاني” در حين صحبت با مهمانان از آنها پرسيد استخر بهتره يا كوه؟ “عليخاني” اين سوال را با حالت مزاح و همراه با چشم غره پرسيد كه مهمان در پاسخ و با توجه به نگاه عليخاني گفت:هر چي شما بگيد…
“عليخاني” ادامه داد:من چون تپل هستم و اعتقادم براين است كه مرد بدون شكم مثل خانه بدون تراس است وچون يك بارهم در كوه پايم پيچ خورد و شبيه بهمن اومدم پايين، و توراه هم چند نفر را له كردم و از كوه پايين اومدم براي همين از كوه خاطره خوبي ندارم.
بعد با ورود يك پشه به داخل استوديو “عليخاني” گفت:اين يه زنبوره كه دنبال عسل مي گرده مهمان اشاره كرد كه اينجا هم “ماه عسله ديگه ،عليخاني هم ذكر كرد منم عمو عسلي ام ديگه ..
در ادامه” عليخاني” عنوان كرد: ما در گذشته سر خامه ي شير هاي شيشه اي دعوا مي كرديم و بعد از مهمان پرسيد ميدانيد الان دعواي پدر و پسرها سر چيه؟ مهمان گفت:سر كولر، “عليخاني “كه از پاسخ سريع و درست مهمان متعجب بود با خنده گفت: دعوايي كه الان پدر و پسر برسركولر دارند رستم و سهراب با هم نداشتند.
“عليخاني “از مهمانان خواست تا در بخش دوم هم همراه برنامه باشند.
“رضا “پيرمردي كه چند سالي در خانه سالمندان زندگي مي كرد به همراه يكي از عوامل خانه سالمندان به جمع مهمانان “ماه عسل “اضافه شدند.
بعد “عليخاني “از همراه اين پيرمرد خواست تا در صندلي خود بنشيند و بعد خودش كنار اين پيرمرد نشست و پيرمرد قصه ي خود را اينگونه بازگو كرد: بعد از فوت همسرم مغزم فلج شد و فرزندانم من را به خانه سالمندان آوردند و حتي به ديدنم هم نمي آيند.
بعد “عليخاني” رو به او گفت: ما از بچه هاي خانه سالمندان شنيديم كه شما از يه خانمي خوشتان اومده من الان اون خانم را به برنامه دعوت كردم شما مي خواهيد من او را براي شما خواستگاري كنم پيرمرد با خنده و گفتن بله رضايت خود را اعلام كرد “عليخاني” از صراحت پيرمرد خنده اش گرفت و صورتش را بوسيد.
بعد از خانم مسن خواست كه به جمع مهمانان اضافه شود “عليخاني” صندلي خود را روبروي خانم گذاشت، خانم مسن كمي عصباني و شاكي بود.
“عليخاني ” با توجه به عصبانيت او گفت:من از شما مي ترسم كمي مهربان باشيد من جاي پسرتون، شما را براي آقا رضا خواستگاري مي كنم نظر شما چيه؟ خانم مسن گفت :بله قبول مي كنم پس چيكار كنم ؟”عليخاني ” كه با توجه به عصبانيت خانم، فكر نمي كرد به اين سرعت به او پاسخ مثبت بدهد باذوق گفت: چقدر سريع قبول كرد و بعد همه مهمانان و عوامل دست زدند.
“عليخاني “دوباره براي اطمينان از خانم پرسيد قبول مي كنيد و خانم دوباره پاسخ بله خود را تكرار كرد “عليخاني “از اين اتفاق ابراز خوشحالي كرد و با بوسيدن دوباره پيرمرد گفت” همه ي عوامل” ماه عسل “در عروسيتون شركت مي كنند من خودم عروسي را منهاي پاتختي اجرا مي كنم.
“عليخاني “با اين جمله پنجره ي ماه عسل رابست: خدارو شكر بابت امروز…
نظرات شما عزیزان: